عالم هستی نگاه میکنيم، فداکاریهای با عظمت ایشان در قبال ولایت الهی بسيار نمود دارد، فاطمه زهرا (س) حدود بيست سال از عمر شريفشان بیشتر نگذشته بود و با این همه جلوهای که کردند، تازه در دنيا زياد جلوه نکرده بودند. جلوه فاطمه زهرا (س) در عالم تازه با شهادتشان شروع میشود. اگر ما به دنبال آثار فاطمه زهرا (س) میگرديم، در آن چند سال زندگی دنيايی ايشان زیاد جستجو نکنيم، بلکه نقش فاطمه (س) را از شهادت ايشان به بعد و از ماجرايی که برای شهادت ایشان پيش آمد، دنبال کنيم. فاطمه زهرا (س)، برای اينکه مولا اميرالمؤمنين (ع) باقی باشند، خلافت و امامت کنند و صفاتشان را در عالم جلوه دهند، خودشان را فدا کردند. با این منطق که علی جان! من نباشم تا تو باشی. من خودم را حذف ميکنم تا تو باقی باشي، لذا ایشان در آن نماز شبی که در شبهای آخر از عمر شریفشان خواندند، از خدا میخواهند که خدايا! مرا از دنيا ببر. البته پیشتر از این نیز از خداوند خواستند و فرمودند: اى خداى زهرا! اجل مرا به زودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديد.(3)
ايشان برای رفتن خود حتی اثری از خودشان در دنیا بجا نمیگذارند - حتی قبر شريف فاطمه (س) در عمق دنیا پنهان ماند که البته از نظر ظاهر، این موضوع مترتب بر دلایل دیگری نیز میباشد - لکن بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، ما اثر ايشان را در مولا اميرالمؤمنين (ع) به وضوح میيابيم؛ به این معنا که از زمان شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، تغيير در رفتار و كلام مولا اميرالمؤمنين (ع) به وضوح دیده میشود؛ و با این که مولا اميرالمؤمنين (ع) همچون گذشته عالم و آدم را با قوّت و قدرت ولایت و امامت مینمایند و لحظهای از امر دنیا و آخرت ایشان غافل نیستد، ديگر رغبتی به دنيا ندارند، بلکه به دنيا به ديده خواری نگاه میکنند، به دنيا بسيار بیرغبت هستند. دنيای بدون فاطمه(س)، جايگاه اميرالمؤمنين (ع) نيست. صبغة فاطمی، رنگ و بوی فاطمی، در وجود اميرالمؤمنين (ع) اثر گذاشته است و مولا اميرالمؤمنين (ع) هم ديگر طالب ماندن نيستند، بلکه طالب رفتن هستند. براي شهيد شدن، بسيار دعا میکنند و در جايی میفرمايند: به خدا قسم که علی ابن ابيطالب با مرگ، مأنوستر است از يک بچه به پستان مادرش.(4) چرا ايشان با مرگ اینگونه مأنوس شده است؟ مولا اميرالمؤمنين (ع)، صبغة فاطمیشان زياد بود، بسيار طالب شهادت بودند و لذا زمان شهادت میفرمايند: فُزْتُ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَهِ،(5) به خدای کعبه قسم که فائز و رستگار شدم. اهل بيت (ع) از امام حسن مجتبی (ع) به بعد هم بسیار فاطمی(س) رفتار میکنند؛ و در تاريخ كه جلوتر میآئيم، میبينيم که امام حسين(ع)، فرزند اميرالمؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (س) نیز وقتی که اسلام را در خطر میبينند، رفتار فاطمی از خود نشان می-دهند؛ زمانی که اسلام و امامت را در خطر میبينند، همچون مادرشان فاطمه زهرا (س) رفتار فاطمی از خود نشان میدهند، یعنی «من نباشم تا تو باشی». ايشان با شهادتشان چه کار کردند؟ كاری كردند كه اسلام زنده بماند، امامت زنده و پا بر جا بماند، راه به سوی رفعت باز بماند. لذا ايشان از اعماق پرکشيدند و به سوی بالا رفتند، تعدادی از ياورانشان را هم با خودشان به سوی بالا بردند. این صفت در وجود یاوران حسین (ع) نیز در حد اعلی وجود داشت و هیچ چیز مانع این نشد که فدای امام زمان خود نشوند و این موضوع در تاریخ ثبت شد که در کربلا کاروانیان چگونه پیشمرگ و فدای امام حسین (ع) شدند و حماسه به پا کردند. ما اگر میخواهیم فاطمی بودن را در جامعه خود گسترش دهیم و آن را به فرهنگ غالب خود تبدیل کنیم؛ باید به عناصر اصلی فرهنگ فاطمی تکیه کرده و آنها را در جامعه پررنگ نماییم؛ عناصری مانند: ولایت، ولایت-مداری و پاسداری از ولایت تا شهادت و از این قبیل عناصر کاربردی.
ما باید فرهنگ شهادت را از این منظر در جامعه پر رنگ کنیم و بدانیم که شهادت، جلوهای از جلوات فاطمی است. هر جای عالم، شهادت را میبينيم، اين شهادت يعنی چه؟ يعنی، «من نباشم تا تو باشی» و اين صفت فاطمه زهرا (س) است. چرا يک جوان بسيجی اینقدر طالب شهادت است؟ چرا بهترين جوانهای جامعه ما طالب رفتن با شهادت هستند؟ چرا اين همه جوانهای خوب ما در جبهه شهيد میشدند؟ چرا از جانشان مواظبت نمیکردند؟ آنها عاشق بودند. يک جمله بر پشت لباس رزمندگان ما بسیار نمود داشت: «میروم تا انتقام سيلی زهرا بگيرم»، این به چه معناست؟ به این معنا که آن رزمنده میخواست بگويد که نور فاطمه (س) در وجودم شعله کشيده است و اين مطلب را با آن جمله مطرح میکرد. او طالب شهادت بود ولي نمیدانست طالب شهادت بودن، يعنی طالب رفتار فاطمي بودن و ما شهادت را در بين شيعيان بيشتر از ديگران میبينيم. شيعيان بسيار مشتاق شهادت هستند و به دنبال آن میگردند. چرا؟ به این دلیل که شيعه بهره-اش از فاطمه زهرا (س) بيشتر است.
پینوشتها
1ـ الكافي (ط - دارالحديث)، ج2، ص 489.
2ـ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج1، ص 47.
3ـ زندگانى حضرت زهرا (س) ( ترجمه ج 43 بحارالأنوار) ترجمه روحانى، ص 608.
4ـ نهج البلاغه، خطبه 5.
5ـ مناقب ج 3 ص 312/بحارالأنوار ج 42 ص 239.
نظرات شما عزیزان: